نظریه تحلیل آلپورت درمورددین درکوردکی :
گردون آلپورت درفرد (1950)درفردودین او،به توصیف آرا خوددراین موردپرداخت که کودک اصولاچطور ازلامذهبی به نقطه ای می رسدکه ایمان بخشی منسجم ازشخصیت اومی شود.آلپورت معتقدبودکه دین اکتسابی است وبه لحاظ زست شناختی موروثی نیست .اگرچه این راهم می پذیرفت که دین تا حدی ازنیازهای اساسی انسان سرچشمه می گیرد.نبه عقیده اوکودکان ،دست کم درآغاز (به لحاظ روانشناختی )اندکی شبیه گلوله ای ازگل هستند.می توان آنهارا به انواع شکل های جالب درآورده وقالب زد.درنتیجه ،فرهنگ ومحیط جهت گیری مذهبی راشکل می دهند،درست همان گونه که درسایر جنبه های رشدکودک موثرند.
پس کودکان ازمرحله لامذهبی به سوی اکتسابی پاسخ ها وعادات اجتماعی (مثلا سرخم کردن ،به هم زدن دست ها،کارهای ساده ای مثل مثل مسواک زدن)حرکت می کنند.کودکان نمی دانندکه این کارها را چرا انجام نمی دهند،اما به آنها می آموزندکه وادای برخی آیین های مذهبی را درآورند)
به نظر آلپورت بچع های کوچک بسیار من محور بدوتصور می کنند که قطب عالم وجودند؛پس ممکن است نیایش را وسیله ای برای دستیابی به چیزهای مادی ببینند.
به همین ترتیب ،بچه های کوچک توضیحات وسخنان بزرگسالان رادرهم می بافندوبه معانی ای تبدیل می کنندکه کودکان خودمی فهمند .
مثلاآلپورت ازپسر بچه ای سخن گفت که گمان میکردخداباید نمایی برفراز انبار باشد،زیرا شنیده بودکه خدا بسیار بلنددرخشان است،وخروس بادنما بلندترین ودرخشان ترین چیز دردنیای آن کودک بود .به علاوه ،مفاهیم مذهبی بچه های کوچک معمولا انسان پندارانه (انتساب صفات انسانی به خدا)است؛آنها ممکن است خدارا به صورت شاه ، پیرمرد،یا(سوپرمن )تصورکنند.
آلپورت معتقدبودکه خودپرستی کودکان درسال های قبل ازبلوغ ناگریز به سرخوردگی وناکامی می انجامد؛این فرایندباچیزهایی ازقبیل مرگ حیوان دست آموز یامحرومیت ازمواهب مادی آغازمی شود ودرنهایت به تجدیدنظردراندیشه ها مربوط به عنایت الاهی ختم می گردد .اصولا آلپورت برآن بودکه کودکان دراین هنگام ازنوع ،دراین هنگام ازنوع ،خویش کام،آن روی می آورند،به مرورزمان ،کودکان بزرگ تر جنبه های انتزاعی دین داری راکم کم درک می کنند ودیگر نیازندارندکه هرچیزی رادرقالب های ملموس بگنجانند.کم کم بادرون گروه (یعنی گروه دینی خودشان)نیزهماهنگ می شوند.همه اینها ،معمولا درنوجوانی ،پیدایش دین به عنوان جز لازمی ازشخصیت می انجامد.این امر راگذار ازایمانی که درواقع اسباب دست دوم ،(یعنی پی بردن واعتقادورزیدن به آموزه های دینی والدین)است به دینی دانسته اندکهاسباب دست اول ،است ودردوره نوجووانی روی می دهد(یعنی دین بخشی ازشخصیت خودنوجوان می شود).
این تحلیل جالب وژرف بینانه ای از ررشد مذهبی کودک است ،اما درقیاس بادیگر نظریه های رشد که مراحل شخصی را درنظر می گیرند کمی دور ازنظام مندی است .به علاوه ،برای سنجش آرای آلپورت پژوهش کمی صورت گرفته است آلپورت اذعان داشت که مفهوم سازی پیاژه برسایر نظریه های رشد مذهبی ،که به نوبه خود محرک بررسی های زیادی بوده اند،بسیار شدیدتربوده است.
منبع کتاب اسپلیکا
درباره این سایت